آمپولای مرحله اول آی وی اف شروع شد

معجزه خداوند نزدیک است
آمپولای مرحله اول آی وی اف شروع شد
ن : مامان پارسا ت : چهار شنبه 14 آبان 1393 ز : 19:1 | +

سلام به همه ی دوستای گلم عزاداریتون قبول درگاه حضرت حق امیدوارم برای منم دعا کرده باشین خب یه چند هفته ای سرم شلوغ بود نتونستم بیام براتون بنویسم من قرصای ال دی رو خوردم و تموم شد باید میرفتم دوباره مرکز ای وی اف حالا تو این سرما و بارون و تعطیلی تاسوعا و عاشورا چه طور میرفتم تا اونجا فکرم خیلی درگیر بود چون تا اونجا 2 ساعتی راه هستش همسری هم که اصلا نمی تونست بیاد باهام طفلکی بابام گفت خودم می برمت منم انقدر خوشحال شدم مامانم طفلکی خیلی کمکم میکنه هر وقت پولم تموم میشه بهم پول میده برام چیزی میخره خیلی مهربونه دلم میخواد یه روز تمام محبتاشو جبران کنم من خیلی بد اخلاق شدم خودمم ناراحتم از این موضوع خلاصه ما از شهر خودمون صبح زود راه افتادیم به سمت مرکز ای وی اف من نوبت نداشتم انقدر استرس داشتم منشی راهم بده اتفاقا تو این فکر بودم که خود خانوم دکترو دیدم داره میاد باهاش احوالپرسی کردم گفتم من وقت نداشتمو اینا به منشیش گفت بهش نوبت بده خدا خیرش بده خیلی مهربونه خیلی باهام حرف میزنه تا استرسمو کم کنه من نوبتو از منشی گرفتم و نشستم از ساعت 9 صبح تا 1 عصر نوبتم نشد چون من آخرین مریض بودم دیگه با چند نفر دوست شدم اونا هم اومده بودن برای آی وی اف کلی درمورد بچه و دکترمون حرف زدیم بابام رفت تو ماشین خوابید مامانمم رو صندلی خوابش برد بود منم با دوستام حرف میزدم دیگه همه ی اونا ویزیت شدن و رفتن دیگه کلینیک داشت تعطیل میشد تا من ویزیت شدم دکتر گفت باید سونو گرافی بشی منم رفتم باز اتاق سونوگرافی و چکاپ شدم خانوم دکتر گفت شرایطت خوبه حالا باید بری تو مرحله بعدی که زدن آمپولاته اسم آمپول گونال اف بود گفت برو از داروخانه بیمارستان بگیر منم رفتم با مامانم و بابام داروخانه دکتر گفت هزینه آمپولات یک میلیون تومن میشه منم که تو کارتم چهارصد هزار تومان بیشتر پول نداشتم مامانم کارت عابر بانکشو داد بهم دکتر گفت اگه داروتونو ببرید فلان خیابون بیمه طرف قراردادتون اونو تایید کنه مبلغش نصف میشه ما هم که اونجایی رو که گفت یاد نداشتیم انقدر ترافیک بود شب تاسوعا هم که بود دیگه واقعا تو خیابونای اونجا گم میشدیم زنگ زدم به داداشم توهمون شهری که من میرم برای آی وی اف اون دانشجو هستش تا حالا خبر نداشت من میرم دکتر دلم نمیخواد بفهمه فردا روزی که زن بگیری به زنش بگه بالاخره خب مردا به زناشون همه چیز رو میگن گفتم بیا من میخوام برم بیمه یاد ندارم برم اونم اصلا نپرسید بیمه کجا سریع خودشو رسوند جلو در بیمارستان و سوار ماشین شدیم و رفتیم گفتم سریع بریم که فردا تاسوعا و بعدش عاشوراست دیگه همه جا تعطیله حالا ساعت چنده ساعت نزدیک 2 بیمه ساعت چند تعطیله 2و نیم داداشم انقدر سریع منو رسوند به بیمه که اگه قرار بود با بابام برم تا شب پیدا نمیکردم خدا خیرش بده اصلا سوال نکرد داروی چی هست و برای چی میخوای رفتیم بیمه کارم سریع تموم شد و سریع برگشتیم بیمارستان تا من دارو هامو بگیرم داروهام بعد تایید شد پانصد هزار تومان و من از کارت مامان پول برداشتم چون کارت خودم اونقدر پول نداشت داروهام باید تو یخچال می بود ولی چون هوا سرد بود دکتر داروخانه گفت اشکالی نداره ولی رسیدی خونه سریع بزار تو یخچال دیگه اومدم سوار ماشین شدم نهار هم نخورده بودیم حسابی گشنمون بود داداشم مارو برد یه رستوران خیلی باکلاس نهار خوردیم هرچی گفتم خودم حساب میکنم نذاشت جوجه کباب و دوغ و ماست و زیتون خیلی خوش مزه بود مخصوصا که ماهم حسابی گشنمون بود دیگه نهار خوردیم داداشم گفت منم میام باهاتون خیلی وقته نیومدم ما هم از اینکه داشت میومد باهامون خیلی خوشحال شدیم اینم از خاطرات من خدایا دوست دارم تو هم دوسم داشته باش آمین



نظرات شما عزیزان:

nazi
ساعت22:46---23 آبان 1393
عزیزم امیدوارم نتیجه خوب بگیری. راستی همین امروز خبر فوت مرتضی پاشایی رو شنیدم و ناراحت شدم! امیدوارم هممون با ارامشی که اون رفت بریم
پاسخ:سلام گلم آره منم خیلی ناراحت شدم ممنون که وبلاگمو خوندی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: آمپول گونا اف- آمپول سوپر فکت- قرص ال دی,
.:: ::.


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © by mamaneparsa
This Template By Theme-Designer.Com